وبلاگ شخصی میلاد کاظمی راد

دست نوشته ها و نظرات شخصی

وبلاگ شخصی میلاد کاظمی راد

دست نوشته ها و نظرات شخصی

دیوار صوتی

در این مقاله، تمامی مطالب مربوط به دیوار صوتی و چگونگی شکست آن و موارد مرتبط بررسی و مطالعه خواهند شد

در اعصار آغازین دوران هوانوردی ابتدایی، هواپیما ها بیشتر با سرعت های بسیار پایین نسبت به هواپیما های امروزی پرواز می کردند که حتی به بیشتر از ۳۰۰ کیلومتر در ساعت نمی رسید؛ در حالی که چنین سرعتی، سرعت مطلوب برای تیک آف یا برخاست یک هواپیمای جنگنده امروزی است و رسیدن به چنین سرعتی، ابداً مستلزم تلاش بسیار و فشار آوردن بیش از حد به موتور نمی باشد.
اما رفته رفته، سرعت هواپیما ها حتی با موتورهای پیستونی به گاه بالای
۶۵۰ کیلومتر بر ساعت رسیده و از آن زمان بود که دانشمندان علوم آیرودینامیک دریافتند که با افزایش سرعت، به تدریج میزان پسا افزایش پیدا کرده و در سرعت معینی، دیگر هواپیما قادر به سرعت گرفتن نبوده، گاه نیز استال می شوند.

در آن زمان، علت این موضوع بدین گونه بیان شد که با افزایش سرعت، به تدریج سرعت گردش انتها یا نوک پره های پروانه ی موتور، به سرعت صوت نزدیک شده و سرانجام در حداکثر سرعت یک هواپیمای پیستونی که حدود
۹۵۰ کیلومتر می باشد، سرعت انتهای پره ها از سرعت صوت گذشته و پسا یا درگ بسیاری ایجاد می شود که خود مانع سرعت گرفتن بیشتر هواپیماست.
در چنین سرعت هایی، پروانه موتور هواپیماهای پیستونی، نه تنها تراست یا نیروی کشش تولید نمی کند، بلکه در اثر سرعت بسیار زیاد، تبدیل به یک دیسک یا دایره توپر چرخنده می شود که جز ایجاد درگ و پسا، کار دیگری انجام نمی دهد.
آیرودینامیست های آن زمان این حد را یک محدوده سرعت یا همان دیوار صوتی در نظر گرفته و بسیاری از آنان نیز بر این عقیده بودند که گذشتن از دیوار صوتی و پشت سر گذاشتن آن، کاریست غیر ممکن؛ اما با ورود به عصر جت و پیشرفت علم آیرودینامیک، همه ما شاهد هستیم که این کار برای جنگنده های امروزی کاری بس سهل و آسان است.

ادامه مطلب ...

ورود به عرصه اجتماعی

مقدمه ای بر ورود به عرصه علوم اجتماعی با رویکردی نوین(افزایش مشارکت اجتماعی(

در جوامعی که بر اساس دموکراسی و رای مردم پایه‌گذاری می شود ، یکی از مهمترین اصول ، مشارکت مردم در سازندگی و سرنوشت کشورشان است که این اصل ، از عوامل کاهنده فاصله مردم وحکومت می باشد.

مطالعه کردن ، اندیشیدن ، جستجو‌کردن، تحقیق ، پرسیدن و یافتن طرح‌های سازنده دلیل خواندن و نوشتن من است. با الهام از گفتار بزرگان و مدد از خداوند می خوانم، می جویم، می یابم ومی گویم: "انگیزه‌ام دردی است که ریشه در جانم دارد.
در جوامعی که بر اساس دموکراسی و رای مردم پایه‌گذاری می شود ، یکی از مهمترین اصول ، مشارکت مردم در سازندگی و سرنوشت کشورشان است که این اصل ، از عوامل کاهنده فاصله مردم وحکومت می باشد.
از آنجا که نیمی از جمعیت کشورمان را جوانان تشکیل می دهند می توانیم نتیجه بگیریم که ایران بدون حضور شاداب و امید بخش این قشر به توسعه پایدار دست نخواهد یافت.
در حال حاضر سازمان‌های مردم نهاد که نقش مهمی در امر افزایش مشارکت اجتماعی را در جامعه دارند به یکی از آسیب پذیرترین اجزای نهادهای مدنی تبدیل شده اند ، زیرا آموزش سالم و اطلاع رسانی شفاف فراموش شده است و برخی مسئولین فقط به سیاست‌های کمی توجه دارند.
اینک با گذشت مدتی طولانی از آغاز فعالیت سازمان‌های مردم نهاد به صورت غیرانتفاعی تحولی در فعالیت جوانان و دیگر اقشار جامعه به وجود آمده است که برای شناخت و بالا بردن کیفیت فعالیت و برنامه‌های اینگونه پایگاه‌های مدنی و مردمی باید به شرح و تحلیل نیازها ، فرصت ها، چالش ها و چگونگی توانمندسازی آنان پرداخت.
مدتی است سازمان های مردم نهاد بزرگ وکوچک ، زمان ، انرژی وسرمایه خود را برای تبلیغ وظایف ، اهداف و ارزش‌های مجموعه شان صرف کرده اند ، اما به جای تمرکز بر فرهنگ سازمانی و تشکیلاتی و فرهنگسازی این موضوع مهم ، بیشتر در جهت تغییر تفکر و فرهنگ فعالیت تشکیلاتی هستند ، که نتایج خوشایندی به همراه نداشته است.
تمرکز بر فرهنگ سازمانی نیازمند پذیرفتن اخلاق سازمانی است . تنها با سرمایه گذاری بر امر آموزش و بررسی نیازها ، فرصت ها و چالش ها می توان فرهنگ سازمانی را تقویت نمود.

شب فلسفی خورشید

شب فلسفی ِ خورشید

داستان ِ قصد سفر حج کردن ِ حکیم عمر خیام نیشابوری

صدا آمد. خیام به باغ شد... 

- او کیست که از سر گذشته، پای به درگاه غریبِ مطرود ِنشابور گذاشته؟!
-
کسی شبیه آنکه بهشتِ نیشابور گذاشته، قصد سفر به صحرای عرب کرده!،
دروازهء چوبی باغ مصفای تربت ِ عشق گشوده شد. در نیمه باز بود...بوالحسن در آستانهء در، آغوش گشود و لبها به خنده باز نهاد.عمر، سه پله را به یک گام برداشت و با روی فراخ و شادمان، وی را خوشآمد گفت.شب بود و فانوس، به دست خیام، راهبر بود ققنوسان ایرانشهر را...
****

- چگونه ای بوالحسن؟ عارفان بردار دیدی و دیده زان پس ببستی و زبان ِ خطابه دوختی ! جز باد خبرت نیاورد و جز شام، کس اثرت نیافت. چه شد که عهد همکناری با کوه نشینان شکستی و خورشید چهره! روی به باغ خیام گرفتی. خود دانی که اینجا را خبر از هیچ، جز عشق و دانش، نیست. کینه را در سرای ما، جای نیست!

ادامه مطلب ...